ایتالیایها از شهید ادورادو آنیلی فیلم می سازند
سالگرد شهادت ادواردو آنی یلّی و بارانی ترین زیارت عمرم: ۲۴ آذرماه، سالگرد شهادت ادواردو آنی یلّی است که در تاریخ ۱۵ نوامبر ۲۰۰۰ جسد بی جان وی در زیر پل رومانو یافت شد. او را در ایتالیا یک آدم هروئینی روانی معرفی کردند. در کشور ما هم هیچ اثری از این شیدای اسلام ناب نیست؛ نه خیابانی به نام وی است، نه مدرسه ای نه نام حجره ای در حوزه علمیه ای نه ...! بگذریم از این مساله، هر چند خدا از کوتاهی های مسئولین ما نخواهد گذشت. بارانی ترین زیارت حضرت معصومه (س) در تمام عمرم: از وقتی نزدیک حرم شدم، حسی عجیب همه وحودم را فراگرفت، و چشمانم باریدن گرفت. آنقدر سبک و خالص شده بودم که انگار خود شهید ادواردو به زیارت آمده بود، و این زیباترین زیارت تمار عمرم بوده است.
.jpg)
v معرفی اجمالی ادواردو: ادواردو آنی یلّی پسر سناتور جُوانّی آنی یلّی ثروتمندترین مرد ایتالیا بود، ادواردو دکترای ادیان خود را در امریکا گرفت و مسلمان شد، سپس در آغاز انقلاب اسلامی، به برکت امام و شهدا، با اسلام ناب شیعی آشنا شد، سفری به ایران داشت و عکسهایی از وی در نماز جمعه تهران به امامت مولا خامنهای هم موجود است. وی حتی به زیارت امام خمینی هم نایل شد.
.jpg)
v تراژدی فاجعه بار سرنوشت ادواردو آنی یلّی: وی پس از اسلام، تحت فشارهای بسیار خانواده فرعونی خود قرار میگیرد. گفته می شود که وی سرانجام در حالی که فکر نمیکرد خانواده اش با وی چنین کنند، با نفوذ جریانی صهیونیستی، مظلومان شهید شد، و بلافاصله پلیس ایتالیا، مرگ وی را خودکشی اعلام کرد. با این حساب تمام دارایی سناتور آنی یلّی که سالانه بیش از 60 میلیارد یورو بود (یعنی بیش از سه برابر فروش سالانه نفت ایران) به جان ایوجی الکان خواهر زاده یهودیش رسید. دولت بی عرضه وقت ایران هم هیچ سخنی از این جنایت مخوف صهیونیستی نکرد و ذلیلانه خون این شیعه فاطمه وزینب را با خندههای بلیهانه، فرش قرمز سیاست کردند. متاسفانه سایر مسلمانان بومی ایتالیا، حق این شهید مظلوم را ادا نکردهاند. و من شرمندهام! اینک مطالبی کهنه که شاید برای اولین بار در ایران منتشر میشود، با سرافکندگی تمام تقدیم شما میکنم.
معرفی یک کتاب منصفانه درباره ادواردو: معرفی دو کتاب، یکی نسبتا منصفانه و شاد کننده روح شهید، و دیگری کتابی کثیف و ناجوانمردان که متاسفانه تا حدی هم مورد اقبال قرار گرفته است.
نام نویسنده: جوزپّه پوپّو؛ نام کتاب: هشتاد متر رازگونه؛ مرگ فاجعهبار ادواردو آنیلّی؛ تاریخ چاپ 2009؛ انتشارات: کائینه؛ انتشارات نو
مولف، خبرنگاری است که با مصاحبه ها و گواهی برخی این کتاب را با یک رویکرد بیطرفانه نگاشته است؛ تا تردیدهای پیرامون این مساله را روشن کند. چون 8 سال سکوت، مرگ ادواردو را یک راز تبدیل کرده است.
مولف: به یاد میآورم سخنان، مقالات و توجیهاتی که در سایتها درباره مرگ ادواردو و خودکشی وی یا قدرت طلبی وی خوانده ام . شش سال طول کشید تا مستندات و سخنان گواهان را جمع آوری کنم تا بتوانم اتفاق 15 نوامبر 2000 را بفهمم. از خود پرسیدم که چرا درباره مرگ دایانا (ملکه انگلیس که به طرز مشکوکی کشته شد) حدود هزار مقاله، سی کتاب و دو تحقیق پلیسی شکل گرفت، ولی مرگ ادواردو پس از 48 ساعت پروندهاش بسته شد!
مقدمه کتاب را آقای فردیناندو ایمپوزیماتو نوشت؛ وی فردی قاضی است و در گذشته درباره پروندههای رازآلود و جنایی کار کرده است و این باعث ارزشمندی کتاب نویسنده میشود. آقای پوپه مینویسد:
آقای مارکو باوا که دوست ادواردو بود و با مولف این کتاب مصاحبه کرد، اصلا اعتقادی ندارد که ادواردو خودکشی کرده است و میگوید:
"از روزی که ادواردو کشته شد، همیشه سعی کرد بفهمد که آن روز واقعا چه اتفاقی افتاده است! و از نظر وی مرگ ادواردو را فقط میتوان با توجه به وضع اقتصادی خانوادهاش رمزگشایی کرد."
در مصاحبه دیگری که با پزشک قانونی شد، وی از پذیرش مسئولیت گواهی فوت صادر شده برای ادواردو سرباز میزند و میگوید که مسئول مافوقش این گواهی را امضاء کرده است.
پزشک اورژانس که اولین کسی بود که بر بالین ادواردو رسید، ترجیح داد که به پرسشهای مربوط به کشته شدن ادواردو پاسخ ندهد!
من چیزهای عجیبی دیدم، چرا با وجود سقوط از ارتفاع 90 متری هنوز کفش وی، در پایش باقی مانده بود! یا مقداری خاک در مشت وی بود! چرا محافظانش در آنجا نبودند؟ چرا دو ساعت طول کشید تا وی از منزل به محل کشته شدن برسد در حالی که به طور طبیعی این زمان مشکوک است. چرا با اینکه در منزل ادواردو دوربین بود، مضبوطات آن را نشان ندادند. چر هیچ شاهدی که منظره خودکشی ادواردو از بالای پل را دیده باشد، وجود ندارد؟ در حالیکه در آن ساعت به طور متوسط، دقیقهای هشت ماشین از آن جا رد میشود. ادواردو در آن ایام دچار آسیب دیدگی پا بود و با عصا رفت و آمد میکرد، راستی عصای وی کجا جا مانده بود؟ چرا در ماشین وی هیچ اثر انگشتی یافت نشد؟ چرا این قدر زود او را به خاک سپردند؟ چرا بر روی بدن وی کالبد شکافی صورت نگرفت و ...
مولف سپس رابطه ادواردو با خانوادهاش را بررسی میکند؛ اینکه با هم اختلاف داشتند و یک ماه قبل به وی گفته بودند که اگر از شرکت فیات کنارهگیری کند، به وی پول میدهند و ادواردو از این کار خانوادهاش، و اینکه پدرش میخواست به خواهرزادهاش، جان الکان، نام خانوادگی آنیلّی بدهد، شکایت کرده بود. خانوادهاش از اینکه ادواردو مسلمان شده بود، ناخرسند بودند.
v معرفی کتاب جوزپّه پوپّو در یک سایت معرفی کتاب: در قسمت آبی رنگ عکس زیر که از سایت اریانّه ادیتریچه گرفته شده است، در گزارش این کتاب می نویسد: "ادواردو شیعه ای با گرایش ایرانی بود." قابل توجه مشایی که دشمنان سعی می کنند اسلام ناب شیعی را اسلام ایرانی بدانند.
.jpg)
v معرفی یک کتاب دور از انصاف درباره ادواردو: در برابر کتاب نسبتا منصفانه آقای پوپّو، دستهایی از آستین درآمدند تا تاثیرات این کتاب را از بین ببرند، در این راستا مارکو برناردینی در یک نامهای که در روزنامه لاریپوبلیکا در سال 2005 چاپ شد، میگوید: بنده این افتخار را داشتم که به مدت 15 سال دوست صمیمی ادواردو بودم . او معنویت گرا بود که درباره همه ادیان کنجکاوی می کرد. و برایم بسیار سخت است که یک تازه مسلمان همراه با مسحیان در کلیسای تورین برود و دعا کند. یا اینکه در تابستان همان سالی که کشته شد، برنامه داشت که نزد راهبهای بیت اللحم برود.
برناردینی کتابی هم درباره ادواردو نوشت؛ با نام "بدون تاج پادشاهی و بدون محافظ" او در این کتاب که متاسفانه مبنای فیلمنامه ای برای زندگی ادواردو هم شده است، و از سال گذشته مراحل ساخت را طی میکند، در اسلام ادواردو تشکیک میکند و او را فردی هروئینی معرفی میکند
به منزل امام (ره) رفته بود و بوسه عشق آقا ، مثل داغ عاشقی ، روی پیشانی بلندش نقش بسته بود . وقتی در شورای مدیریت فیات او را کنار گذاشتند و پسر عمویش امبرتو را سرپرست امور کردند و زمانی هم که پسر عمو مرد خواهر زاده صهیونیستش جان الکان را سرپرست اموال کردند ! آن لحظه های آخر ، به یاد می آورد که همین چند روز پیش تصمیم گرفته بود بیاید ایران و علوم دینی بیاموزد . از ارث که محرومش کرده بودند ! تهمت افسردگی و اعتیاد و قاچاق و دیوانگی هم به او زده بودند ! چه بهتر که زوددتر می آمد و در راه عقیده و ایمان تلاش می کرد .